السلام علیک یا فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
در سرزمین شگفتی آفرین عربستان که از یک سو، بیابان های خشک و خالی از سکنه اش در میان رشته کوه های برافروخته از تابِش مداوم آفتاب، چهره ای دهشتناک به آن بخشیده است؛ و از سویی دیگر، دشت ها و صخره های مقاوم در کنار خانه ی اَمن خدای هستی، آن را به مظهر مقاومت و ایستادگی تبدیل نموده است؛
ناگهان آوازِ خفیف و معصومِ کودکی به گوش می رسد، آوازی که پژواکِ آن، ترجمان ناله ای است که در دریایی از معصومیّت و مظلومیّت، رنج سنگینِ یک زندگی پُر ملامت را بَر همه ی اَعصار و همه ی عابرانِ تاریخ باز می خواند .
وجودش در صدفِ هستی، عطرِ یاس را بَر وجود همه ی عالمیان پراکنده و کوثرِ هستی را نصیبِ آخرین نگینِ سلسله ی نبّوت می نماید .
نامش را «زهرا» می خوانند، زیرا «فروغ تابان معرفت» است، و تشعشع اندیشه اش، روشنی بخش عرصه ی اندیشه در سراسرِ هستی است و گوهر وجود پُر برکت او، درخششی جاودانه بَر تارکِ هستی بخشیده است .
هستیِ او، تفسیرگرِ آفرینش است و حوادث زندگیش، معجزه ی تاریخ وجود مبارکش، عُصاره ی غمِ فشرده هستی است، و دریای بی ساحلِ صبوریش، شرمنده ی رنج هایی که بر او تحمیل نموده اند .
روحِ کلام او، یادآورِ پیام وحی است که بر پدرِ بزرگوارش نازل میشده، و صلابت صدایش، بَرپا کننده ی موجی از بیم و هراس در دل های تیره از غبارِ کُفر، خودخواهی، خود پَرستی و دون صفتی .
برگرفته از کتاب : خطبه های حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) / نشر برگ زیتون
منیژه شهرابی